همسر مهربانم! اولین سالگشت یکی شدنمان و پیشاپیش تولدت را تبریک میگویم. بارها گفته بودم من تو را با تقدیم یک ترانه مذهبی به حضرت زهرا(س) از خدا خواسته بودم که خداوند تو را به من بخشید و امروز در سالروز پیوندمان میخواهم آنرا برای بارونیای نازنینم بیان کنم.

ماه‌های پایانی سال ۱۳۹۲ نذر کردم تا برای پیدا شدن نیمه گمشده‌ام یک اثر مذهبی، ویژه ایام فاطمیه منتشر کنم.

ترانه «بغض» براساس ملودی «ابوالفضل فلاح» سروده شد؛ اما مانده بودم چگونه هزینه پخش و تبلیغات آنرا تهیه کنم. تا اینکه دوست بزرگوارم «محمد خیام» از تهیه‌کنندگان تلویزیون و فعالان فرهنگی شهرستان راین، جهت همکاری برای ساخت یک مستند تلویزیونی تماس گرفتند. وقتی دستمزد پیشنهادی را خواستند، من همان قیمتی که برای پخش و تبلیغات آهنگ «بغض» مدنظرم بود را پیشنهاد دادم.

تصاویر را یک‌روزه در شهر راین گرفتیم و نیمه‌شب کار فیلمبرداری تمام شد که جناب خیام خواستند شب را در منزلشان بخوابم و فردا صبح حرکت کنم، اما به‌علت کمبود وقت و همچنین مراسم عروسی پسر عمویم که قرار بود قبل از نوروز در مشهد برگزار شود و ممکن بود چندروزی هم آنجا زمان را از دست می‌دادم؛ قبول نکردم و با چشمانی خسته و خواب‌آلود راهی زرند شدم تا از فردایش مراحل ضبط، میکس و مستر آهنگ را تا قبل از رفتن به زیارت امام رضا(ع) با قدرت پیش ببرم.

ساعت از ۲ نصفه‌شب گذشته بود و پلک‌هایم سنگینی عجیبی را تحمل می‌کردند که دیگر نای باز ماندن نداشتند. در همین حین نرسیده به چترود، در نزدیکی روستای هوتک؛ پلیس راهور سرعت اتومبیل‌ها را با دوربین سیار رصد می‌کرد که تا به‌حال در آن موقعِ شب چنین موردی؛ آن‌هم در جاده کرمان به زرند ندیده بودم!

با اینکه سرعتم مجاز بود، اما دستور ایست دادند. با همان چشمان خواب‌آلود مدارک را نزدشان بردم که بعد از چک کردن ترمز و چراغ‌ها، نگاه افسر به شیشه‌های ماشین که تازه دودی شده بودند افتاد. خواهش و تمناهایم که ربع ساعتی در آن هوای سرد به طول انجامید نتیجه‌ای نداشت و ۵۰ هزار تومانِ ناقابل جریمه شدم‌.

آنقدر عصبانی شدم و سوز سرما بر پیشانی‌ام خورده بود که خواب از سرم پرید و تا زرند نزد حضرت فاطمه(س) گله و شکایت بردم که هوایم را نداشتید و چطور مابقی پول ترانه‌ای که میخواستم برایتان بخوانم را جور کنم؟!

نزدیک زرند که رسیدم، چشمانم به گنبد و گلدسته‌های امامزاده خواجه ابو رضا(ع) افتاد. ناگهان یادم آمد‌‌ وقتی حرکت می‌کردم چشمانم مست خواب بود که پس‌از ایست پلیس‌راه در آن هوای برفی و استخوان‌سوز، خواب از سرم پرید.

یکهویی به خودم آمدم! خود را سرزنش کردم که چه می‌گویی؟ اگر یک لحظه پلک‌هایت روی هم قرار می‌گرفت، شاید تا الآن زندگی‌ات هم تمام شده بود! پس چگونه میخواستی نذرت را ادا کنی…؟! از مادر پهلو شکسته با بغض و اشک‌هایی که برگونه‌ام می‌بارید عذر خواستم که مرا ببخشد.

خلاصه مراحل تولید آهنگ «بغض» به پایان رسید و در روزهای نخست نوروز ۱۳۹۳ که مقارن با ایام فاطمیه بود، در سایت‌های معتبر و بزرگ موسیقی منتشر شد و خدا را شکر بر روی عهدی که بسته بودم ماندم. اما هنوز رمز و راز آن مأموران خوش‌روی پلیس که ناجی جان من شدند و جریمه‌شان هیچوقت ثبت نشد را نفهمیدم!!!

پارسال (۱۳۹۷/۱۲/۷) که مثل امروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و روز مادر بود؛ خطبه عقدمان توسط امام‌جمعه محترم شهرستان زرند در همان امامزاده خواجه ابو رضا(عبدالله) خوانده شد که حس می‌کنم تو! همان نیمه‌ی کامل منی که خداوند با نذر ترانه «بغض» برایم اجابتت نمود و بر سر راهم قرار داد.

راتین رها - ۱۳۹۸/۱۲/۷


بارانم - وبنوشت رسمی راتین رها زرند ,«بغض» ,خواب ,حضرت ,آهنگ ,ترانه ,امامزاده خواجه ,حضرت فاطمه ,آهنگ «بغض» ,ترانه «بغض» ,ایام فاطمیه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

رعایت حریم جدید اموزش های جهان Yeklist آپشن خودرو | دنیای آپشن دل نوشته های آسمانی رسانه خبری ماهان سوالات استخدامی وزارت نیرو - سوالات وزارت نیرو تخصصی و عمومی گراتک